English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6074 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
valuer U ارزش قائل شونده
valuers U ارزش قائل شونده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
valorize U ارزش قائل شدن برای
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
prize U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizes U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizing U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitate U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
teller U قائل
tellers U قائل
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
ditheist U قائل بدوخدا
euhemerism U قائل شدن
discriminator U قائل به تبعیض
disallows U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallow U قائل نشدن
discriminate U تبعیض قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
forjudge U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
discriminates U تبعیض قائل شدن
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
make an exception U استثناء قائل شدن
price U بها قائل شدن
prices U بها قائل شدن
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
favoritism U استثناء قائل شدن نسبت بکسی
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
squashy U له شونده
folding U تا شونده
deliquescent U اب شونده
step down U کم شونده
diminishing U کم شونده
vimineous U خم شونده
differentiating U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiates U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiate U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
congregative U جمع شونده
changful U دگرگون شونده
stretchier U گشاد شونده
stretchiest U گشاد شونده
stretchy U گشاد شونده
interviewee U مصاحبه شونده
interviewees U مصاحبه شونده
base ejection U پرتاب شونده از ته
clastic U جدا شونده
concentrator U متمرکز شونده
riser U بلند شونده
conducive U موجب شونده
conducive U منجر شونده
clastic U تقسیم شونده
comparand U قیاس شونده
combinatory U ترکیب شونده
coagulable U دلمه شونده
clotty U دلمه شونده
accumulative U جمع شونده
changful U جوربجور شونده
causative U سبب شونده
outgoing U صادر شونده
accumulatively U بطورجمع شونده
explosive U منفجر شونده
accretive U زیاد شونده
adrenergic U فعال شونده
assimilatory U هم جنس شونده
acidific U ترش شونده
analysand U تحلیل شونده
ameliorative U بهتر شونده
friable U خرد شونده
drying U خشک شونده
acquiescent U راضی شونده
payee U پرداخت شونده
payees U پرداخت شونده
deterrent U مانع شونده
deterrents U مانع شونده
repressive U مانع شونده
fulminating U محترق شونده
aggravative U بدتر شونده
tilting board U صفحه کج شونده
rarefactive U رقیق شونده
pulverulent U خرد شونده
proliferous U تکثیر شونده
perfusive U پخش شونده
perfusive U پاشیده شونده
osculant U واقع شونده
nigrescent U سیاه شونده
napidescent U سنگ شونده
migratory U جابجا شونده
metastatic U جابجا شونده
meliorative U بهتر شونده
locator U جایگزین شونده
latescent U پنهان شونده
juvenescent U جوان شونده
recreant U تسلیم شونده
redintegrate U تجدید شونده
remittent U سبک شونده
tensive U وخیم شونده
tensive U سفت شونده
tabescent U لاغر شونده
soluble oil U روغن حل شونده
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
virescent U سبز شونده
seconder U دوم شونده
seceder U منتزع شونده
rubescent U قرمز شونده
rigescent U سخت شونده
rigescent U سفت شونده
revulsive U جابجا شونده
retractive U جمع شونده
restrainer U مانع شونده
introgresseive U داخل شونده
intrant U داخل شونده
excurrent U جاری شونده
examinee U امتحان شونده
evanescent U محو شونده
liquescent U مایع شونده
eruptional U منفجر شونده
erubescent U سرخ شونده
emissive U خارج شونده
emanative U صادر شونده
gray U سفید شونده
displaceable U جابجا شونده
dilatant U گشاد شونده
deviator U منحرف شونده
deteriorative U بدتر شونده
depreciable U مستهلک شونده
fill in U جانشین شونده
fly table U میز تا شونده
foldaway U کوچک شونده
inhibitor U مانع شونده
inhibiter U مانع شونده
ingressive U داخل شونده
ingravescent U سخت تر شونده
ingoing U داخل شونده
ingoing U وارد شونده
increscent U زیاد شونده
inbound U وارد شونده
illative U منتج شونده
hardenable U سخت شونده
gelable U دلمه شونده
gelable U ژلاتینی شونده
fusible U ذوب شونده
frondescent U برگ شونده
concretive U سفت شونده
Recent search history Forum search
1براى خودت ارزش قائل باش
1time is prceious it has great
1او واقعا ارزش رفاقت رو داره واسه من
1Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
1There are two other modeling formalisms worth highlighting in the context of LPV systems.
1assast are items that are of value
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
0سایبان های جمع شونده
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com